پول يادگاري

علي در دوران نوجواني خيلي بازيگوش بود.

 

يک روز با هم به قهوه خانه اي رفتيم و چاي خورديم و بدون اينکه پولش را بدهيم فرار کرديم.
از همان اوايل انقلاب ، اخلاق علي هم عوض شد و دست از شيطنت هايش برداشت.
بعد از دوران تکليف، يک روز با هم به همان قهوه خانه رفتيم و براي رد مظالم به صاحب مغازه توضيح داديم که ما پسرهاي فلاني هستيم و قبلا اين کار را کرديم.
علي کيف پولش را درآورد و جلوي او گذاشت و گفت:" هر چقدر دوست داريد برداريد".
صاحب مغازه هم 200 تومن برداشت و گفت:" اين را بخاطر يادگاري برمي دارم که هميشه جلوي چشمم باشد تا حق کسي را ضايع نکنم و پول را زيرشيشه ميزش گذاشت".

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

گروه تحقیقاتی فتح الفتوح - خاطراتی از شهید تفحص شهید علی محمودوند



خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنه کاریم . . .

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, توسط همسفر